«عماد افروغ» با بيان اين كه با شناختي كه از اصولگرايي دارم، فكر ميكنم اصولگرا بودن كار آساني نيست، گفت: هميشه گفتهام كه در مسيربودن مهم است و سعي كردهام همواره در مسير اصولگرايي باشم، البته اصولگرايي را يك امر خلاق و انتقادي ميدانم.
وي با تأكيد بر اين كه اصولگرايي مقولهاي ايستا، شكلي، صوري و محافظهكار نيست، اظهار داشت: اتفاقا با توجه به مضمون انتقادي اصولگرايي آن را به شدت اصلاحطلب ميدانم، يعني اگر قرار باشد اصولگرايي، خلاق و انتقادي باشد و خواهان دستيابي به اصول يا رجعت به يكسري اصول باشيم، خواه ناخواه به وضع موجود نقدهايي داريم و بر اساس دركمان از اصول و نقدهاي موجود است كه يك فرآيند اصلاحطلبي را براي تحقق اين اصول دنبال ميكنيم.
وي در پاسخ به اين كه آيا خود را يك اصولگرا ميداند؟ با بيان اين كه فكر ميكنم در فرآيند آن هستم به بايستههاي اصولگرايي خلاق و انتقادي اشاره كرد و گفت: داشتن يك نگاه فلسفي به انقلاب اسلامي از بايستههاي اصولگرايي خلاق و انتقادي است؛ يعني انقلاب اسلامي صرفا يك حادثه سياسي نيست و برخوردار از عقبه و صبغه فلسفي ديرينه است.
توسل به معرفتشناسي صدرايي
افروغ با بيان اين كه اين نگاه فلسفي به حكمت صدرايي برميگردد، تصريح كرد: بايد معرفت شناسي صدرايي و فعاليتها و تفاسير مختلف او در عرصههاي مختلف فرهنگي، سياسي، اقتصادي در دستور كار اصولگرايي خلاق و انتقادي قرار گيرد.
به گفته وي، با اين نگاه، اصولگرايي نميتواند صرفا قابل تقليل به يك جريان سياسي باشد و بايد در عرصههاي علم و معرفت، فرهنگ، سياست و اجتماع حرف براي گفتن داشته باشد.
اين استاد دانشگاه، در بيان بايسته دوم اصولگرايي خلاق و انتقادي، به نسبت بين انقلاب اسلامي، اصولگرايي و زمينه تاريخي كه انقلاب در آن زمينه به وقوع پيوسته اشاره كرد و گفت: اصولگرايي خلاق و انتقادي به هويت و جوهرهي فرهنگ ايراني بايد توجه داشته باشد؛ چراكه اگر واقعا اين هويت ايراني و آن تاريخ ويژه نبود انقلاب به وقوع نميپيوست، لذا حداقل بايد به آن جوهرهي فرهنگ و هويت به عنوان يك پيشزمينهي مستعد انقلاب اسلامي نگريست.
به گفتهي وي، با اين بايسته تكليف خود را با كساني كه به نام ايرانيت، اسلاميت را ناديده ميگيرند و يا به نام اسلامگرايي هويت ايراني را حداقل در تبيين انقلاب اسلامي ناديده ميانگارند، معلوم ميشود.
وي در اين راستا به دههي اول انقلاب اسلامي كه در آن اسلامگراياني داشتيم كه ميانهي خوبي با هويت ايراني نداشتند و ايرانگراياني داشتيم كه ميانهي خوبي با اسلامگرايان نداشتند، اشاره كرد و افزود: با توجه به هويت ديني ريشهدار ما، عنصر هويتبخش ملي ما دينداري بوده و آن چه ميتوان از آن به عنوان عنصر هويتبخش ياد كرد كه هميشه با ما بوده و جزء حافظههاي تاريخي ما و تهنشينشدههاي فرهنگي ماست، دينداري ماست.
وي اين دينداري را داراي ويژگيهاي خاصي دانست و يكتاپرستي را جوهرهي آن عنوان و خاطرنشان كرد: اين يكتاپرستي به لايههاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي نيز رسوخ كرده كه اين نوعي حكايت از تلفيق دين و سياست و يا سرايت دينداري به ساير لايههاي زندگي اجتماعي دارد.
رييس كميسيون فرهنگي، عناصر يكتاپرستي، نگاه سلسلهمراتبي، تلفيق دين و سياست و نگاهي مبتني بر آشتيناپذير بودن حق و باطل را عناصر مرتبط دينداري ايرانيان دانست و درباره بايستهي سوم اصولگرايي خلاق و انتقادي گفت: صورتگرايي متكثر در عين معناگرايي واحد بايستهي سوم است. ما در اول انقلاب فرم و محتوا را واحد تفسير ميكرديم يعني محتوا را صرفا در يك قالب واحد ميريختيم و از شكل به محتوا پي ميبرديم و متأسفانه وزن واحدي به شكل و محتوا ميداديم و ميخواستيم از نماد به محتوا پي ببريم، اما با وزندهي يكسان.
به گفتهي وي، پس از اين دوره، دورهاي بود كه فرم، اصالت يافت و با فرمگرايي متكثر روبهرو شديم اما امروز نيازمند دورهاي هستيم كه معنا واحد باشد اما فرمها متكثر.
افروغ با بيان اين كه ما به ارتباط نماد با محتوا قائل هستيم، تأكيد كرد: اين در حاليست كه وزن نماد، همطراز با وزن محتوا و معنا نيست و اين يكي از بايستههاي اصولگرايي خلاق و انتقادي است.
اين استاد دانشگاه در بيان بايستهي چهارم اصولگرايي خلاق و انتقادي به پيوند اصولگرايي خلاق و انتقادي با روشنفكري نوظهور نسل چهارم اشاره كرد و گفت: روشنفكري نوظهور سعي ميكند بازگشتي به خويشتن خويش و هويت تاريخي و اصول خويش داشته و آگاهيبخشيهاي لازم را براي رهايي انسانها از جبرهاي متفاوت اجتماعي را در دستور كار خود قرار دهد و اگر اين روشنفكري نبود ما شاهد تداوم ارزشهاي انقلاب اسلامي و به ويژه ظهور اصولگرايي خلاق و انتقادي نبوديم.
وي اصولگرايي و روشنفكري را داراي رابطهاي تنگاتنگ دانست و افزود: كساني كه ميخواهند روشنفكري را از جامعه بگيرند و نسبت علم و خردورزي را با فرهنگ و جامعه كور كنند، ميخواهند روشنفكران را به عالمان حوزوي و دانشگاهي كه صرفا دلمشغول موضوعات تخصصي مربوط به كسوت خود هستند تقليل دهند.
وي اين امر را يكي از دردهاي فعلي جامعه دانست و تصريح كرد: روشنفكران نسل چهارم يا روشنفكران سنتگرا و دينگراي انتقادي ما بر گردن اصولگرايي خلاق و انتقادي حق زيادي دارند.
به گفتهي رييس كميتهي فرهنگي فراكسيون اصولگرايان، نبايد فعاليتهاي علمي در كشور را به فعاليتهاي آكادميك حوزوي و دانشگاهي منحصر كرد و آن را به برج عاجنشينان بيگانه با فرهنگ و جامعه تقليل داد.
افروغ با بيان اينكه انقلاب اسلامي ما صبغهي نرمافزارانه و جهانگستر دارد، درباره بايستهي پنجم اصولگرايي خلاق و انتقادي گفت: آنها كه انقلاب اسلامي را حادثهاي سياسي ميپندارند و يا آن را يك پديدهي ايراني ميدانند و محصور در شرايط جغرافيايي ايران تعريف ميكنند، جزء اصولگرايان خلاق و انتقادي نيستند و اصولا فهم و درك عميقي از انقلاب اسلامي ندارند.
بازگشت به انديشه حضرت امام
وي بازگشت به انديشههاي حضرت امام را بايستهي ششم اصولگرايي خلاق و انتقادي عنوان و خاطرنشان كرد: به دليل نسبت ماهوي بين اصولگرايي، انقلاب اسلامي و انديشههاي امام طبيعي است كه اصولگرايي بدون نام امام و انديشههاي ايشان در عرصههاي مختلف فاقد معنا و اصالت است.
رييس كميسيون فرهنگي مجلس، با تأكيد بر اهميت نقد درونگفتماني آن را بايستهي هفتم اصولگرايي خلاق و انتقادي دانست و اظهار داشت: اگر اصولگرايي ميخواهد خلاق باشد بايد از مضموني انتقادي برخوردار باشد و بتواند بين انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي تفكيك قائل شود و بر اساس ملاكها و معيارهاي بدست آمده از انقلاب اسلامي به نقد سياستها و رفتارهاي مديران در جمهوري اسلامي بپردازد و بدين وسيله از تغيير و تحولات مطلوب استقبال كند، در غيراين صورت اسير محافظهكاري، توجيه و تطهير وضعيت موجود ميشود.
وي نگاه جامع به حقوق شهروندي و عدالت را بايستهي هشتم اصولگرايي خلاق و انتقادي دانست و آن را مستلزم نگاه جامع به حقوق و نيازهاي افراد عنوان كرد.
به گفتهي افروغ، بر اين اساس هم فرد، هم گروه و هم جامعه حق دارند و حقوق فردي در قالب حقوق طبيعي و وضعي اعم از مدني و سياسي قابل تعريف است و حقوق گروههاي مختلف اعم از طبيعي و مدني در قالب مشاركت قابل رديابي است و حقوق جامعه نيز در قالب ثبات سياسي، امنيت ملي، عدالت اجتماعي و حقوق فرهنگي از قبيل حق سنت، دين، معماري، هنر، شهرسازي، موسيقي، زبان و . . . قابل شناسايي است.
وي در عينحال با بيان اين كه عدالت صرفا يك مقولهي اقتصادي نيست، به وجوه مختلف سياسي، فرهنگي و ابعاد فردي و اجتماعي عدالت اشاره و خاطرنشان كرد: تقليل عدالت به وجه اقتصادي صرف ما را از نگاه جامع بازميدارد.
رييس كميتهي فرهنگي فراكسيون اصولگرايان مجلس، درباره ارزيابي از وضعيت اصولگرا بودن گروههاي مختلف طيف اصولگرا، گفت: ممكن است در يك كليت و دركي اجمالي از اصولگرايي مشترك باشند اما فكر ميكنم قطع نظر از اشتراك في الجمله اختلافاتي نيز وجود دارد.
به گفتهي وي، اختلافات در بين طيف اصولگرا به گونهاي است كه نميتوان رد عناصر هشتگانهي فوق را صرفا در يك گروه جستوجو كرد و شايد بشود در گروههاي به ظاهر غيراصولگرا نيز رگههايي از توجه به اين عناصر را جست.
اصولگرايي در يك طيف منحصر نميشود
وي با بيان اينكه اصولگرايي قابل تقليل به يك فراكسيون سياسي يا جناحي خاص نيست، گفت: بايد پرسيد كه تا چه حد شاهد تجلي اين بايستهها در جامعه و گروههاي سياسي هستيم.
افروغ پاسخ به چنين پرسشي را مستلزم واكاوي سخت دانست و اظهار داشت: ما در ذيل اصولگرايي كساني را داريم كه بيشتر به اصولگرايي خام دههي اول شباهت دارند تا اصولگرايي جديد و نيز اصلاحطلباني داريم كه بيشتر به اصولگرايي خلاق و انتقادي شباهت دارند تا به اصولگرايي خام دههي اول انقلاب.
جامعه سياسي ما در حال پوستانداختن است
وي با بيان اين كه جامعهي سياسي ما در حال پوست انداختن است، گفت: بسياري متوجه اين پوست انداختن نيستند و تمام هم و غمشان اين است كه بر اساس همان دستهبنديهاي رايج طيفي سياسي، تحولات به وجود آمده را ناديده بينگارند و يا قالبي غيرموجه بر محتواي اين تحولات بدوزند، در حالي كه بايد چشم و گوش خود را به اين تحولات به لحاظ كيفي باز كنند و دستهبندي ديگري به دست دهند كه بتواند تفسيرگر بهتري براي رخدادهاي مختلف به ويژه رخدادهاي سياسي باشد.
وي معتقد است كه ميتوان با اين دستهبندي صحيح به تحولات جاري نيز خط و ربط داد.
افروغ با تأكيد بر اينكه ادعاي دستهبندي جديدي را ندارد، گفت: احساس ميكنم به لحاظ محتوايي بايستههاي هشت گانهي حقير با محتواي تحولات جاري نزديكتر است.
به گفتهي وي، در عينحال بايد بكوشيم تا گروههاي مختلف را با توجه به تحولات فرهنگي، اقتصادي و سياسي جاري، به گونهاي دستهبندي كنيم كه تكليف نسبت گروههاي مختلف در مقايسه با اين بايستهها معلوم شود.
اين استاد دانشگاه، با بيان اينكه ادعاي اين را ندارم كه نميتوان به بايستههاي هشت گانه افزود: فعلا احساس ميكنم اين آمادگي را ندارم كه گروهها را بر اساس آن بايستهها به طور مشخص دستهبندي و بر اساس آن افراد و گروهها را در ذيل آن شناسايي كنم اما فقط ميتوانم مشخص كنم كه روند قضايا چگونه است و بايد گفت اشتراكات و افتراقات وجود دارد.
به گفتهي وي، به رغم اين كه تحولاتي، رخ داده، گروههاي شناختهشدهي سياسي ما به دليل مواضع متغير و غيرشفاف كمك چنداني به دستهبندي جديد گروههاي سياسي نميكنند.
وي با بيان اينكه گروههاي سياسي بايد به مفهوم و تعريف گروه و گروه سياسي، فلسفهي سياسي مدون، ايدئولوژي تعريف شده، رهبري مشخص و عضوگيري تعريف شده ملتزم باشند، افزود: بنا به دلايل ساختاري و تاريخي شاهد تحول و تغيير مواضع هستيم.
دستهبنديهاي كاذب
وي بسياري از دستهبنديهاي سياسي موجود را كاذب و غيرواقعي دانست و با بيان اين كه بسياري از دستهبنديها ناظر به تحولات به وجود آمده نيست، گفت: فراموش نكنيم كه برخي از پيشبينيهاي گروههاي سياسي غلط از آب درميآيد و اين حكايت از آن ميكند كه شناخت خوبي از جامعهي ما و اتفاقات در شرف وقوع ندارند.
وي در پاسخ به اينكه خود را جزء كدام يك از دو گروه اصولگراي منتقد دولت و حامي دولت ميدانيد؟ گفت: مايل نيستم خود را عطف به محكي به نام دولت بسنجم، البته ديگران ميتوانند چنين قضاوتي انجام دهند، اما مايلم به عنوان يك اصولگراي خلاق و انتقادي شناخته شوم.
اصولگراي خلاق نميتواند طرفدار يك جريان باشد
افروغ معتقد است كه كسي كه خود را اصولگراي خلاق و انتقادي ميداند نميتواند طرفدار جريان و فرد خاصي باشد چراكه اين كار نوعي تناقضگويي است.
وي جريان نقد را يك جريان مستمر و غيرشخصي دانست و اظهار داشت: از اصول بديهي اصولگرايي آن است كه بين اصولگرايي و اصولگرايان فرق قائل شويم، يعني يكي از ضرورتهاي نقد متوجه به قدرت رسيدن عدهاي است كه اين عده ميتوانند اصولگرايان باشند چرا كه به محض اينكه عدهاي به قدرت ميرسند به طور طبيعي داراي اخلاق و رفتاري و برخوردار از مواهبي ميشوند كه بايد مورد نقد قرار گيرند.
مايلم به عنوان اصولگراي منتقد شناخته شوم
افروغ ادامه داد: با توجه به اين قاعده و واقعيات موجود و با توجه به شرايط تاريخي و ساختاري مايلم همواره به عنوان يك اصولگراي منتقد شناخته شوم و اين ميتواند به صورت طيفي و پيوستاري منافاتي با حمايت از يك دولت نداشته باشد؛ يعني ممكن است بگوييم در مقايسه با دولتهاي ديگر بيشتر مايليم از اين دولت حمايت كنيم اما اين به معناي حمايت مطلق نيست.
رييس كميته فرهنگي فراكسيون اصولگرايان مجلس اظهار داشت: ممكن است ما به جايي برسيم كه بگوييم اين دولت چندان هم پايبند به اصول نيست و نقدهاي ما جديتر شود و خواهان تحول اساسي در بدنه قدرت دولتي شويم.
به اعتقاد وي، بايد ضمن اينكه اصولگرايي خلاق و انتقادي را در دستور كار قرار ميدهيم نسبت به حمايت از دولت، طيفي و بسته به مورد موضوع و سوال نگاه كنيم.
افروغ افزود: در شرايط كنوني احساس ميكنم اگر بتوانيم اصولگراياني فهيم، نظريهپرداز، معقول، انقلابي، با برنامه و به دور از سياستهاي پوپوليستي و هيجاني روي كار آوريم به اصولگرايي خلاق و انتقادي نزديكتر است.
ايراد نقدهاي جديتر به دولت
وي در پاسخ به اين پرسش كه تا چه حد در شرايط كنوني احتمال دارد نقدهاي جديتري متوجه دولت شود؟ گفت: با توجه به نبود پاسخهاي روشن و عدم مواجهه مستدل از سوي دولت اين احتمال هست كه در راستاي تحقق اصولگرايي خلاق و انتقادي، نقدهاي جديتري به دولت وارد كنيم.
رييس كميسيون فرهنگي مجلس اظهار داشت: فكر ميكنم به تدريج نقدهاي موجود از دولت متراكمتر، عميقتر و مردميتر ميشود و دولت بايد آمادگي ذهني و رواني و قابليتهاي نظري خود را براي پاسخ به اين نقدها بيشتر كند؛ چرا كه دولت نميتواند با فرافكني و برخوردهاي احساسي و هيجاني پاسخگوي اين نقدها باشد و حمايتهاي رهبري نيز جايگاه خود را پيدا ميكند، سره از ناسره ميشود و وجه مصلحتانديشانهي حمايتهاي رهبري از واقعيات موجود جدا و در چنين شرايطي ضرورت دفاع معقول، مستدل و موجه از سوي دولت دو چندان ميشود.
اي كاش به نقدهايم پاسخ مستدل ميدادند
افروغ درباره برخي انتقادها به شخص وي مبني بر اينكه نقدهاي شديدش به دولت به علت سهمخواهي است، با بيان اينكه جامعهي ما بايد اخلاقيتر شود وظيفهي سنگين دولتمردان را در اخلاقيتر كردن جامعه يادآور شد و گفت: حكومت، حكومت ديني است و وظايف اخلاقي و ديني بر دوش دولت سنگيني ميكند. همهي ما وظيفه داريم در برابر رفتارهاي غيراخلاقي واكنش نشان دهيم.
وي ادامه داد: اي كاش در برابر نقدهاي من پاسخ مستدلي ارائه و انگيزه با انگيخته خلط نميشد؛ حتي اگر انگيزهي من سهمخواهي هم بوده باشد پاسخ نقدهاي من بايد غيرارجاع به انگيزههاي من باشد.
وي اين اتهام را كه به خاطر سهمخواهي به انتقاد از دولت پرداخته است، به گونهاي از جنس آبروريزيهاي شخصي و بيحرمتي به حريم خصوصي افراد كه اين روزها شاهدش هستيم، دانست و آن را يكي از ملاكهاي قضاوت در مقبوليت يك دولت عنوان كرد و افزود: قرار نيست من از خودم دفاع كنم؛ همين كه من به يك مسألهي اخلاقي متهم ميشوم كافي است كه از فرد يا دولت مورد نظري كه از اين اتهام بهره ميجويد به عنوان فرد يا دولتي غيراخلاقي ياد كنيم.
رييس كميتهي فرهنگي اصولگرايان با بيان اينكه وسيله از جنس هدف است، تأكيد كرد: نميشود براي رسيدن به هدف يا حفظ قدرت از هر وسيلهاي استفاده كرد. اگر هدف ديني و اخلاقي است مسير هم بايد اخلاقي باشد در غيراين صورت ماكياوليسم را جاري و ساري كردهايم.
دولت اخلاقي انگ نميزند
به گفتهي وي، دولت اخلاقي بايد از بهكارگيري انگهاي غيراخلاقي، دروغ، تهمت و افترا مبرا باشد، دولت فهيم و اصولگرا بايد به نقدها پاسخ دهد و نه اين كه با زير سوال بردن انگيزهي منتقدان نقدي بر نقدهاي منتقد بيفزايد.
نمايندهي مردم تهران، با بيان اين كه بنده همواره سهم بندگي و نمايندگي خود را بر همه چيز ترجيح دادهام، خاطرنشان كرد: از يك دولت اخلاقي و دولت اصولگرا توقع دارم كه در برابر اين انگها واكنش نشان دهد و خود نيز از بهكارگيري آن بپرهيزد، ضمن اين كه اگر نامهاي و توصيهاي از طرف اينجانب براي نصب يا عزل مديري، خاصه شخص خود، سراغ دارند، افشا كنند.
عطاي نمايندگي را به لقايش ميبخشم
اين استاد دانشگاه ادامه داد: بنده همواره افتخار كردهام كه يك روشنفكر هستم و براي چندمين بار عنوان ميكنم كه عطاي نمايندگي را نيز به لقايش ميبخشم و در دورهي بعد كانديدا نخواهم شد؛ اما همگان بدانند كه تا عمر دارم با شدت و حدت هرچه بيشتر وظيفهي روشنفكري خود را در راستاي تحقق آرمانهاي بلند و متعالي انقلاب اسلامي دنبال خواهم كرد.
وي در عينحال به سابقهي فعاليتهاي خود كه طي آن هميشه به نقد پرداخته است اشاره و اين پرسش را مطرح كرد كه آيا نقد من در دولت آقايان هاشمي و خاتمي نيز از سر سهمخواهي بوده است.
وي خطاب به كساني كه وي را به سهمخواهي از دولت متهم ميكنند، گفت: آقايان بروند كتابهاي من همچون چالشهاي كنوني ايران، رنسانسي ديگر، نگرش ديني و انتقادي به مفاهيم عمدهي سياسي، فرهنگشناسي و حقوق فرهنگي، هويت ايراني و گفتارهاي انتقادي و غيره را مطالعه كنند؛ البته اگر بازهم متهم به اين نشوم كه بدينوسيله كتابهاي خود را تبليغ كردهام.
به گفتهي وي، دولتمردان ما بايد بكوشند فضا را اخلاقي كنند و بدانند با تكيه بر ابزارهاي غيراخلاقي نميتوان اميد بر بقا در حكومت اخلاقي زيبندهي انقلاب اسلامي داشت.
وي در پايان تأكيد كرد: مواضعم در زمان مبارزات انتخاباتي و پس از انتخاب شدن رييسجمهور محترم در كتاب گفتارهاي انتقادي به چاپ رسيده است.
به گفته افروغ در اين كتاب مصاحبهي وي با يكي از روزنامهها چهار روز پس از انتخاب شدن دكتر احمدينژاد به عنوان رييس جمهور به چاپ رسيده و در آن آمده است:« ما ضمن اين كه بيشترين حمايتها را از دكتر احمدينژاد انجام داديم پس از تشكيل كابينه بيشترين نقدها را به وي خواهيم داشت. برخي در مجلس گمان ميكنند با آمدن دولت دكتر احمدينژاد كارشان تمام شده است در حالي كه آغاز كار مجلس است؛ زيرا هماهنگي به وجود آمده ميان مجلس و دولت ممكن است مخرب باشد. زماني كه مجلس ششم در جهت قوه مجريه شكل گرفت بنده در مصاحبهاي گفتم "ناقوس ديكتاتوري جديد به صدا درآمد". من معتقدم اگر مجلس هفتم قدرت نقادي و نظارتي خود را از دست بدهد و بسياري از امور را كه تا ديروز زير سوال ميبرد توجيه و تطهير كند ناقوس ديكتاتوري ديگري به صدا درخواهد آمد.»